کودکیهایم...کودکیهایم اتاقی ساده بودقصه ای دور اجاقی ساده بودشب که میشدنقش ها جان میگرفتروی سقف ماکه تاقی ساده بودمیشدم پروانه خوابم میپریدخوابهایم اتفاقی ساده بودزندگی دستی پر از پوچی نبودقهر می کردیم به شوق آشتیعشق هایم اشتیاق ساده بودساده بودن عادتی مشکل نبودسختی نان بود و باغی ساده بود